این نشان دهنده محیط ایده آل برای توسعه یک پروژه مشترک بین دوره تاریخ هنر معاصر است که توسط پروفسور الساندرا اسکاپینی (SAGAS، دانشگاه فلورانس) برگزار می شود و بنیاد Palazzo Strozzi.چاپ پرچم رومیزی دانشجویان این دوره بر روی تهیه پیش نویس یک مقاله انتقادی اختصاص داده شده به یکی از چهار حوزه موضوعی بحث که در جریان بازدید از نمایشگاه پدیدار شد و در کلاس درس از طریق کتابشناسی مرجع به کاوش پرداختند، کار کردند:
هنر و نظام (سیاسی، اجتماعی-اقتصادی، فرهنگی)؛
به عنوان یک ایجاد و عملیات برای مشارکت عمومی عمل می کند.
خط تحلیلی هنر معاصر به عنوان یک تحقیق فرازبانی؛
کنایه به عنوان نگرش خود هنرمند.
مقالات از نظر اصالت پروپوزال، کیفیت نگارش و تحقیق عمیق مورد ارزیابی قرار گرفتند. ما خوشحالیم که مقالات آنا دی برناردیس، مارتا ماتاسونی، سابرینا پیرجووانی و اما روسی را در وبلاگ خود منتشر می کنیم.
توسط آنا دی برناردیس
سنتز
در سه اثر جولیو پائولینی، آلیگیرو بوتی و ایوان گروبانوف، دو اثر اول - همتایان - فعال از دهه 1960، و دومی از اوایل دهه 2000، پرچم ملی از نماد یک دولت به کلمه ای از یک زبان هنری تبدیل شده است. . معنای نمادین و ایدئولوژیک اولیه با معنای دیگری جایگزین می شود، در تلاشی برای نشان دادن گذر زمان، تغییرات سیاسی در حال پیشرفت یا قبلاً رخ داده، برای نشان دادن بی ثباتی یک نماد.
کلیدواژه: پرچم، زبان، ملت
معرفی
«اغلب اشاره شده است که دولت با دو عمل اساسی شروع میکند (یا دوباره راهاندازی میکند)، یکی به نام سرزمینگرایی با ایجاد اقامتگاه، دیگری به نام رهایی از طریق لغو بدهیهای کوچک» (Deleuze-Guattari, 1975: 221)، اقدام سوم. شاید بتوان گفت، خلق نشان او، پرچم است. "نماد یک ملت" از گروهی از مردم که تاریخ، فرهنگ، زبان یا هویت ملی در یک قلمرو سیاسی مشترک دارند، پرچم ملی - از نظر مادی بودن یا در زیرلایه محتوایی که دارد - به یک واژه هنری تبدیل می شود. اثر جولیو پائولینی، آلیگیرو بوتی و ایوان گروبانوف.چاپ پرچم رومیزی فعالیت دو نفر اول، همتایان، از دهه شصت آغاز شد، در حالی که سومی در اوایل دهه 2000 آغاز شد.
در اینجا جالب است که سه اثر را که با استفاده از این اصطلاح هنری متحد شده اند تجزیه و تحلیل کنیم: Averroè (شکل 1) توسط Giulio Paolini (جنوآ 1940)، Mappa (شکل 2) توسط Alighiero Boetti (Turin 1940 - Rome 1994) و United Dead. ملل (شکل . 3) نوشته ایوان گروبانوف (بلگراد 1976). آیا عناصر تماسی وجود دارد؟ این نماد در سه مورد چه معنایی به خود می گیرد و استفاده از آن در یک اثر هنری از چه نیازهایی ناشی می شود؟ آیا این سه اثر را می توان بر اساس ارتباط مستقیم با بافت تاریخی، سیاسی و فرهنگی تحلیل کرد؟ تا چه حد می توان این سیاست ها را تعریف کرد؟
پائولینی و بوتی: دهه شصت
ملاقات پائولینی و بوتی در چارچوب اولین نمایشگاه Arte Povera در سال 1967 انجام شد، اما نسبت دادن کار آنها منحصراً به این تجربه تقلیلپذیر است. بیانیه Celant، متصدی نمایشگاه، که "رابطه بین شورش دهه شصت و این تحقیق غیرقابل انکار است" (Celant 2012) به طور کامل توصیفی از دو اثر مانند Averroè و The Maps نیست که همانطور که خواهیم دید،چاپ پرچم رومیزی محتوایی نسبتاً نهفته سیاسی و پیوندی غیرمستقیم با «شورش» که منتقد به آن اشاره می کند، ارائه می دهد.
یک سوال زبان
در آغاز دهه 1960، پائولینی، از تورین، با محیط گالری های میلانی و آثار فونتانا و مانزونی 1 تماس گرفت و در رم، زمینه ای برای تحقیق در مورد نمادسازی حروف و نوشتار ایجاد شد. روش های مختلف، در میان دیگران، از کونلیس و شیفانو. تأمل در زبان درونی اثر هنری، علاقه به زبانشناسی ساختاری، زیر سؤال بردن خود رمز هنری و ابزارهای آن، برخی از چهرههای اصلی تولید بعدی پائولینی هستند که منا آنها را بین دو خط تحلیلی مدرن قرار میدهد. هنر نمادین و نمادین، یا بهتر بگوییم تصاویر و پیکره ها (Menna, 1975: 64 2). او «آثار تمامشدهای نیست، بلکه گفتمانهایی باز درباره زبان است» (کوینتاوال، 1976: 51).
پرچم غیر ممکن
خوانشی از Averroè 3 (1967) - اثری که در آن همه پرچمهای ملی به ایجاد مجموعاً پانزده پرچم کمک میکنند، که از یک قطب آویزان شدهاند - احتمالاً یک "چوب ذوب پرچمها" محدود کننده خواهد بود. عنصر اختلاط، با اشاره به جهانی شدن،چاپ پرچم رومیزی که قبلاً در سال های اخیر در جریان است، غیرقابل انکار است، اما نیات هنرمند نیاز به بررسی دقیق تری دارد.
«پرچمهایی که من انتخاب کردهام [...] پرچمهای «آن» نیستند، آنها فقط بیش از یک پرچم هستند [...] آنها آن پانزده یا پانزده پرچم دیگر هستند، یا حتی همه پرچمها به جز آن پانزده. انتخاب تعداد و نوع پرچم ها خوانایی ندارد، بلکه فقط یک کاراکتر عددی دارد (پائولینی در لونزی، 1969: 305).
نماد - پرچم - خوانایی خود را از دست می دهد، تطابق بین ایده و تصویر مطلق را تعلیق می کند، نشان دهنده هیچ هویت ملی نیست. پانزده پرچم «به خودی خود معتبر نیستند» (Lonzi, 1969: 305)، آنها یک «پرچم غیرممکن» هستند (Disch). قصد پائولینی اعلام بی ثباتی پرچم و نمادی که با خود دارد، گذرا بودن هویت آن 4، سنگینی بنری پر از تاریخ 5 و همیشه منتظر 6 است.
عرض =
با احترام بنیاد جولیو و آنا پائولینی، تورین
استفاده از زبانی از پیش تثبیت شده برای هنرمند غیرمعمول نیست، با توجه به این که، همانطور که خود او تأیید می کند، «اگر بتوانیم آن را در گذشته کشف کنیم، اختراع چیزی از خود بی فایده و بیهوده است» (Celant، 1972 در منا). ، 1975: 64). البته هنرمند خود را به احیای بردهوار «گذشته» محدود نمیکند، بلکه در نشانههای هنرمندان دیگر نشانههای ابتدایی را - که منا آنها را «فیگور» مینامد - سازنده زبان او مییابد (Menna, 1975: 64). آوروئه به قول بورخس به او خواهد گفت که «شاعر بزرگ کمتر مخترع است تا کاشف» (سالرنو، 1975: 96) 7.
در این مورد، میتوان استدلال کرد که پرچم را بهعنوان واژهای - که در عین حال نمادی است - از زبانی از پیش موجود، بهکار میبرد، یک «رمز» که دستخوش محرومیت از محتوای اصلی، حتی ایدئولوژیک میشود. پائولینی سیستم بازنمایی واقعیت را برای ایجاد یک کد خواندنی جدید می شکند.
در آثار او، رابطه بین تصویر و کلمه (عنوان، که برای او معنایی فرازبانی دارد) اغلب متناقض است، که حاکی از زیر سؤال بردن «ارزش قاطع نقاشی-بازنمایی» (Menna, 1975: 64) و پیوند بین تصویر و شی عنوان، Averroes، به فیلسوف فرهنگ اسلامی اسپانیایی قرن دوازدهم، "مفسر" ارسطو و مدافع آموزه حقیقت مضاعف 8 اشاره دارد که نظریه جدایی روح از به اصطلاح عقل بالقوه غیرشخصی را ارائه و از آن حمایت کرد. - فناناپذیر آن گونه که هر انسان مشترک است - و عقل جهانی - با ذات خود فناناپذیر است. آیا تناسبی بین ایده و تصویر مطلقی که پائولینی از آن صحبت میکند و مفهوم عقل بالقوه و عقل جهانی که در فلسفه آوروئه مییابیم وجود دارد؟
معقول، طبق اندیشه آوروئه، تا آنجا قابل فهم است که با هوشی که از آن «نشأت میگیرد» ساخته میشود (ویگورلی، 1992: 666): بنابراین، فعل معرفت تنها تا آنجا ممکن است که مستعد باشد، و انسان توانایی درک و فهم مستقل خود را ندارد، نمی تواند از عقل بالقوه به عقل فاعل گذر کند.چاپ پرچم رومیزی شاید پائولینی هنرمند را با هوشی که به عمل شناختی اجازه می دهد، می شناسد؟ آیا نادرست است که بگوییم وجود مطلق ماده و جهان و در نتیجه عقل جهانی - با حمایت فیلسوف - نقاط تماس با ایده پائولینی از تصویر مطلق را ارائه می دهد؟
دلایل یک سریال
پیشینه مستقیم نقشهها، پلانکره سیاسی (1969) است، چاپ نقشهبرداری از صفحهکرهای که در آن مناطق سیاسی با پرچمهای ملیشان شناسایی میشوند. پس از رهایی از "آن سختگیری بیش از حدی که از من می خواست فقط یک اثر از یک ایده واحد تولید کنم" (Boetti، 1992) و درک امکانات ارائه شده توسط آن ایده واحد 9، هنرمند در مورد پتانسیل یک سریال فکر می کند و مکان را انتخاب می کند.چاپ پرچم رومیزی تولید زمینه ای غیرمرتبط با هنر معاصر غرب، یعنی کابل، جایی که او از سال 1971 10، اجرای نقشه ها را به برخی از گلدوزی های افغان سپرد - اقدامی که بیانگر مفهومی است، حتی اگر در این مورد جنبه کاردستی غالب باشد، با نقص های حاصل
این مجموعه فهرستی است - مفهومی که بوتی در کارهای بعدی 11 نیز به آن بازخواهد گشت - که ابعاد زمان را هم در رابطه با زمان طولانی تولید مورد نیاز گلدوزی و هم برای بازنمایی "تصویری" سیاسی و جغرافیایی ارائه می کند. تغییرات (و بنابراین، نقشه کشی) شامل پنج قاره. و این یک اثر باز است، گفتمانی است درباره هستی،چاپ پرچم رومیزی درباره پیدایش جهان، که برای درک آن بر نظام های بازنمایی متعارف و پیشینی تکیه می شود - که توسط آنجلا وتسه به عنوان «فهرستی از حقایق [ناگزیر] گذرا» تعریف شده است. (Vettese, 2004: 93) - که بوتی روی آن قرار می دهد: نقشه، در واقع، و پرچم. در سطح سوم ارتباط، بوتی نوشتن را، چه غربی و چه فارسی 12 قرار میدهد: قابهای نقشهها همیشه با عباراتی که حروف اولیه و حس خواندن آنها اعلام نشده است، دوخته میشود، که نشاندهنده کارکرد صرفاً تزئینی است که نوشتن میتواند داشته باشد، که منقضی میشود. هنگامی که "کلید خواندن" پیدا شد.
عرض =
من برای آن کار کاری نکردم، چیزی انتخاب نکردم به این معنا که: دنیا آنطور که هست ساخته شده است و من آن را نکشیده ام، پرچم ها همان هستند و من خودم آنها را نکشیده ام. خلاصه من اصلا کاری نکردم. وقتی ایده اصلی پدیدار می شود، مفهوم، همه چیز دیگر نباید انتخاب شود» (Boetti, 1974: 202)
به نظر میرسد که سخنان بوتی به آنهایی اشاره دارد که بورخس به آوروئه نسبت داده است: «شاعر بزرگ کمتر مخترع است تا کاشف» (سالرنو، 1975: 96).
نقشه (1971-1973) توسط Boetti و Averroè را می توان با استفاده از یک زبان از پیش تثبیت شده ترکیب کرد: تصویر پرچم از قبل وجود دارد، مستقل از اراده هنرمند، ما قوانین زبانی تعیین شده در خواندن کدها را می شناسیم. .چاپ پرچم رومیزی اما اگر پائولینی به معنای خاصی این زبان را از بین ببرد، بوتی از پتانسیل آن در سطوح مختلف استفاده می کند.
پرچم هایی مانند ماسک های تشییع جنازه
ملل مرده 13 - که میتوانیم آن را با عبارت «مرگ ملل متحد» ارائه کنیم - پیشنهاد ایوان گروبانوف برای پاویون صربستان در دوسالانه ونیز 2015، در مقایسه با دو اثری که تاکنون دیده شدهاند،چاپ پرچم رومیزی عناصری از تضاد قوی را ارائه میکند که تا حدی به دلیل تغییر است. زمینه تاریخی و سیاسی، و همچنین هنری، که در آن هنرمند صرب کار می کند، تا حدی به ملیت خود. خودش می گوید: «من هنرمندی تجسمی در مرز دو قرن هستم. من می خواهم تمام مسئولیت های ضمنی در این موقعیت را بر عهده بگیرم 15 "(Gray, 2006: 58).
گروبانف در سازماندهی بینال - ظرف سازمان ملل هنری - برای غرفه های ملی 16 بازتابی از پیوند قوی بین هنر و سیاست است: تاریخ غرفه ها در واقع با تاریخ دولت های ملی آمیخته است. بنابراین، برای مثال، غرفه یوگسلاوی به غرفه صربستان تبدیل شد.
به گونهای خاص، مانند بوتی، بعد زمان وجود دارد، اما در این تحلیل جنبههایی پدیدار میشوند که میتوانیم آنها را دقیقتر تاریخی و سیاسی تعریف کنیم. ملل - بر اساس یک بینش ارگانیک - متولد می شوند و می میرند، و این روند از سال 1895 - سال تاسیس دوسالانه - تا سال 2015 شامل ده ایالت 17، و بنابراین ده پرچم، محروم از محتوای نمادین اصلی خود، به "مرده" کاهش یافته است.چاپ پرچم رومیزی نمادهایی که به طرز غم انگیزی خالی هستند، اما تأثیر آنها در زمینه پسا جهانی ناپدید نشده است: پرچم ها غوطه ور در ترکیبی از رنگ های شیمیایی، آثاری از خود بر جای می گذارند 18 - همانطور که قبلاً در بعد داستان بود - روی بوم ها. در طبقه غرفه و روی خود طبقه قرار گرفته است.
عرض =
شکل 3 ایوان گروبانوف، ملل متحد مرده، 2015، غرفه صربستان در پنجاه و ششمین نمایشگاه بین المللی هنر ونیز
گروبانوف از آنها به عنوان "ماتریس"هایی استفاده می کند که هرگز یکسان نیستند، برس های بی شکلی که اکنون به تاریخ تبدیل شده اند، که در حال حاضر فقط اجازه دارند هاله ای از خود به جای بگذارند،چاپ پرچم رومیزی اثری محو از آنچه بوده اند. هر یک از بومها 19 - پیوندی جداییناپذیر با پرچمهایی که نشانههای آن را دارند - «نه تنها تصویری را نشان میدهند [بلکه] تأثیر زیستسیاسی یک پرچم را با قدرت زیستسیاسی یک نقاشی جایگزین میکنند» (وبسایت رسمی هنرمند). بنابراین نقاشی در تأیید خود در برابر سیاست «نیروی زیست سیاسی» دارد. امروز چه معنایی می تواند داشته باشد
همه کشورها بخشی از یک سیستم [سازمانهای فراملی و فراملی] هستند و چاپ پرچم رومیزی تحت فشارهای مشابهی قرار دارند که سیاستهای ملی را در سراسر جهان خفه و خم میکند. و علیرغم نمایش ناامیدانه پرچمهای ملی، تأثیر این فشارها دقیقاً برعکس «تولد مجدد دولت ملت» است (Dasgupta، 2018).
اصطلاح ملت - کدام "سریعتر از امپراطوری هایی که جایگزین شده است پیر می شود" (Dasgupta، 2018)؟
نتیجه گیری
وجود پرچم در سه اثر با هدف انتقال حس پیوند با جهان بینی هر هنرمند مطابقت دارد. همین را نمی توان در مورد انتقال یک محتوای سیاسی گفت، همانطور که دیدیم همیشه مشهود نبوده و در برخی موارد تقریباً غایب بوده و به یک کنایه تقلیل یافته است. جای تعجب نیست که هنر سعی می کند با دور شدن از زمان حال، گاه با کنایه، از فشارهای یک بافت تاریخی - که فقط می تواند باشد - به شدت سیاسی فرار کند.چاپ پرچم رومیزی همانطور که جای تعجب نیست که پائولینی و بوتی، دو هنرمند در اوایل دهه 20 در سال 1968، بین کار و سیاست فاصله دارند: بوتی نوشت: «من موقعیتهای اجتماعی-فرهنگی یا سیاسی را تجربه نکردهام. من در سطح شهر به آن علاقه داشتم، نه به عنوان یک هنرمند "(بندینی، 1972: 178). هنر گروبانوف، هنرمندی از نسلی دیگر و ملیتی دیگر، با این حال، همانطور که دیدیم، به شدت در بعد سیاسی غوطه ور است.
پرچم - "مواد خام" در مورد پائولینی و گروبانوف، که با گلدوزی در بوتی بازتولید شده است - همیشه یک "سیگنال مخاطره آمیز" است: برای پائولینی بی ثباتی در فقدان رابطه متقابل بین ایده و تصویر مطلق ذاتی است. برای بوتی و گروبانف او خود را در تغییرات سیاسی اعلام می کند. اگر انتظار در پائولینی غالب شود، در بوتی زمان موضوعیت پیدا می کند، که در گروبانف به زمان گذشته تبدیل می شود، اما هرگز از اعمال نفوذ خود بر زمان حال دست نمی کشد. شاید نقشهها هرگز «جاری» نبودهاند: در حالی که گلدوزیها رشتهها را میبافند،چاپ پرچم رومیزی آن تغییرات سیاسی - با تغییرات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی که مستلزم آن است - و تغییرات جغرافیایی که بوتی را بسیار مجذوب خود کرده بود، دائماً رخ میداد. گروبانوف وضعیت گذشته را تأیید می کند، پرچم های او مرده، بی حرکت، بدن های بی پناه هستند، در تاریخ حذف شده اند، اما خود تاریخ به یادگار مانده است. لیست ناتمام - مانند نقشه ها؟ - نمادهای امپراتوری ها و مللی که تاکنون وجود نداشته و دارای تاریخ تولد و مرگ هستند.
اولین آسیب جانبی که از بوروکراتیزه کردن رویههای داخلی ناشی میشود، به کسری اطلاعات نسبت به کارکنان مرتبط است. هر کس وظیفه ای را به این دلیل انجام دهد که به او توضیح داده شده یا بدتر از آن «تحمیل شده» است، بدون اینکه آن را کاملاً درک کند، دیر یا زود به این فکر خواهد افتاد که آیا واقعیت هایی وجود دارد که کمتر از این «خودکار» احساس کند. اما اگر برای رویه ها درست باشد چه رسد به اهداف. اینگونه است که استانداردسازی روش ها و تکثیر ابزارهای گزارش دهی - که همیشه در تضاد با خلاقیت و شخصی سازی کار فرد بوده است - به کاری پایان می دهد که توسط مدیران غیرمستقیم که ذهن خود را صرفاً بر روی استراتژی ها و اعداد شروع کرده اند.
عدم ارتباط و سوء تفاهم بین سطوح، در اینجا یکی دیگر از شاخص های عدم مشارکت است.
تفاوت بین مدیران و کارکنان، از نظر استراتژیها و روشهای اتخاذ شده توسط شرکت، تفاوت در دیدگاهی است که بخش قابلتوجهی از پایبندی هر یک از کارکنان به اهداف شرکت انجام میشود. فقدان ارتباطات، فقدان کامل مقایسه بین سطوح یا بدتر از آن، یک بی اعتمادی خاص ناشی از اختلاف تجربه و نقش در سازمان، در واقع همیشه باعث ایجاد عدم درک متقابل بین تصمیمات برخی و واکنش ها می شود.چاپ پرچم رومیزی از دیگران. بنابراین حمایت کافی از ارتباطات بین سطوح به کاهش وقوع این نوع پدیده ها کمک می کند. در مواقع دگرگونی و تغییرات ناگهانی مانند زمان کنونی احتمال بیشتری وجود دارد.
با این حال، از جمله عوامل بی مهری، تخلیه سیستماتیک تیم ها نیز وجود دارد.
رفتار با بخشهای مختلف شرکت مانند بخشهای فوتبال جوانان - که در آن میتوان استعدادهای خود را شکوفا کرد و سپس در لحظه مناسب، ثمره آن کاشت را درو کرد - بله، از یک طرف، این مزیت را دارد که "بیان شده" "کیفیت در هر کجا که لازم است، اما، از سوی دیگر، یک مقدار منفی مضاعف است که یک HR متوسط محتاط بلافاصله پیشنهاد می کند تا راه های دیگر را کشف کند. زیرا این فقیرسازی سیستماتیک تیم ها، از طریق تفریق منابع کلیدی، باعث ایجاد "سندرم کالیمرو" در افرادی می شود که (در تیم) باقی می مانند. چه چیزی باعث می شود اعضای گروه احساس "دائمی"، درست یا نادرست، داشته باشند، مهم نیست، زیرا تنها آنهایی که از هیچ شایستگی حرفه ای ناتوان هستند. نه تنها این، تغییرات مستمر در ساختار سازمانی تیم ها و پراکندگی جغرافیایی که اغلب از آن ناشی می شود، روابط مشارکتی را پیچیده می کند، به ایجاد پیوندهای پایدار در محیط کار کمک نمی کند و مانع از توسعه احساس مسئولیت قوی می شود. . همه شتاب دهنده های نارضایتی شرکت ها.
مشکل دیگر: فدای کیفیت کار در قربانگاه احترام به بودجه.
چه چیزی در شرکت بیشترین اهمیت را دارد، احترام به حرفه ای بودن کارمندان یا بودجه؟ گفتن آن در محل دشوار است. اما از پاسخ به این سوال مسلم است که بسیاری از کارمندان به شرکت می پیوندند. به عبارت دیگر:چاپ پرچم رومیزی قربانی نظاممند حرفهای بودن آنها در محراب اصول اقتصادی، از طریق انتخابهایی که راهحلهای راحت را به قیمت راهحلهای هیجانانگیز افزایش میدهند، در درازمدت مقدر است که شور و شوق را از بین ببرد و وابستگی به شرکت را تضعیف کند.